چند سالی هست که واژه استارت آپ بر سر زبان ها افتاده و خیلی ها برای توصیف شرایط مختلف از ان استفاده می کنند. اما سوال اینجاست که استارت آپ دقیقا به چه معناست؟
نیل بلومنتال یکی از بنیانگذاران Warby Parker در این باره می گوید: استارت آپ شرکتی است که تلاش می کند مشکلات مردم را زمانی که راه حل واضحی برای آن ها وجود ندارد و موفقیت تضمین نشده است، برطرف نماید.
افرادی که دستی بر اتش دارند استارت آپ ها را به عنوان فرهنگ تغییر یا ابداع روش ها و ایده های فعلی تعریف می کنند که برای حل کردن مشکلات اساسی افراد مورد استفاده قرار می گیرد.
استارت آپ نشان دهنده وضعیت ذهن افراد است. این حرف را آدورا چونگ بنیانگذار Homejoy می گوید. او معتقد است استارت آپ زمانی تشکیل می شود که افراد به شرکت تان ملحق شوند و تصمیم داشته باشند برای رشد بیشتر و ایجاد هیجان با شما تعاملاتی ایجاد نمایند.
اگر سری به دیکشنری های خارجی بزنید متوجه می شوید که معنی استارت آپ در آن ها به گونه متفاوتی بیان شده است. در این دیکشنری ها می خوانیم: استارت آپ فعالیت یا نمونه ای از تنظیمات برای اجرا یا حرکت است. علاوه بر این تعریف می توان استارت اپ را به عنوان کسب وکار نوپا هم در نظر گرفت. دیکشنری Heritage می گوید استارت آپ کسب وکاری است که به تازگی شروع به کار کرده و هنوز در آغاز راه خود قرار دارد. خیلی ها بر این باورند که شرکت ها برای اینکه در زمره استارت آپ ها قرار گیرند باید فروشگاه داشته باشند.
اما واقعیت این است که قانون تعریف شده و واضحی برای استارت آپ ها وجود ندارد چون در آمدها، منافع و تعداد کاربران بین شرکت ها و صنایع مختلف متفاوت است و نمی توان قانون یکسانی برای همه افراد وضع کرد.
پل گراهام معتقد است که شرکت 5 ساله هم می تواند یک استارت آپ باشد. حتی شرکتی که ده سال است در صنعتی فعالیت می کند هم می تواند از ابتدا کارش را شروع کند.
خیلی از استارت آپ ها هستند که بعد از سه سال فعالیت، کارشان را متوقف می کنند. پس برای اینکه بتوانیم استارت آپ ها را توصیف کنیم به فاکتورهای دیگری هم نیاز داریم. معمولا بیشتر این شرکت های نوپا توسط شرکت های بزرگ تری که بیش از یک دفتر کاری دارند، درامدشان زیاد است و کارمندان زیادی دارند خریداری می شوند.
وقتی استارت آپ ها به سود دهی مدنظر می رسند ممکن است از زیر چتر استارت آپ بودن خارج شوند و خود را به سطح بعدی برسانند. چیزی که باید بدان توجه کنیم این است که صفت اصلی یک استارت آپ توانایی آن برای رشد کردن است. همانطور که گراهام در این باره توضیح می دهد، استارت آپ شرکتی است که می تواند خودش را با شرایط موجود به سرعت وفق دهد و خیلی سریع شرایط موجود را بپذیرد. این همان چیزی است که استارت آپ ها را از کسب وکارهای کوچک متمایز می کند. رشد نامحدودی که هیچ مرز جغرافیایی برای آن وجود ندارد. رستورانی که در یک شهر قرار دارد استارت آپ نیست.
در سال های اخیر برخی از زبان شناسان واژه استارت آپ را معادل شرکت های فناوری دانسته اند اما همیشه چنین قانونی صادق نیست. سوالی که در این شرایط به ذهن خطور می کند این است که آیا شرکتی همچون اوبر که سرمایه کلی اش 3.5 میلیارد دلار است را می توان باز استارت آپ نامید؟
خوب با قطعیت نمی توان گفت. اوبر شرکتی است که امسال درآمد 213 میلیون دلاری خواهد داشت. استارت آپ ها اغلب تلاش می کنند از فناوری های پیش رویشان برای حل مشکلات استفاده کنند.
در دسترس بودن این تکنولوژی ها به استارت آپ ها اجازه رشد می دهد. حدود 98 درصد از آمریکایی ها به اینترنت دسترسی دارند و بیش از نیمی از افراد از گوشی های هوشمند استفاده می کنند. چنین آمار و ارقامی در کشورهای دیگری همچون ایران هم صادق است. نکته مهمی که باید بدان توجه داشته باشید این است که استارت آپ لزوما یک شرکت فناوری محور نیست. زمانی که استارت آپی در حوزه فناوری شروع به کار می کند بزرگ می شود و درامد چند میلیونی یا حتی میلیاردی کسب می کند. این تنها یکی از هزاران وضعیت موجود است.
اگر نگاهی به برترین استارت آپ های سال 2013 بیندازید متوجه می شوید که برخی از سازمان ها از شرکت های معاملات املاکی هستند که خودشان را به شکل استارت آپ در آورنده اند چون خلاقیت و نو آوری داشته اند. برای اینکه شرکتی ادعا کند استارت آپ است باید بتواند از روش ها و ایده های نوآورانه برای بهبود شرایط افراد استفاده کند.برچسب استارت آپ بودن ممکن است به شرکت ها کمک کند به هنگام استخدام شرایط بهتری داشته باشند. برخی از افراد با صلاحیت هستند که دوست دارند با شرکت های نواورانه همکاری کنند و در عین حال دستمزد پایینی دریافت نمایند.
هنوز هم خیلی از بنیانگذاران هستند که دوست ندارند استارت آپ ها را محدود به معیارهای موجود کنند. آن ها بر این باورند که استارت آپ می تواند هر سن و اندازه ای داشته باشد.
راسل دسوزا، یکی از بنیانگذاران موتور جستجوی بلیط در این باره می گوید: زمانی که افراد احساس کنند کاری که انجام می دهند تاثیری بر روی دیگران ندارد خاصیت استارت آپ هم از بین می رود. تعداد این افراد اصلا مهم نیست. چیزی که مهم است اتمسفر و فضایی است که در آن افراد به تنهایی یا درکنار هم نتوانند به موفقیت شرکت کمک کنند.
مت سالزبرگ مدیر عامل و بنیانگذار Blue Apron هم معتقد است که با معرفی کارمند جدید در شرکت و گذشت چند سال از عمر آن، حفظ پویایی موجود در کسب وکارها هم بسیار دشوار می شود. بیشتر بنیانگذاران بر این باورند که اکتساب استارت آپ ها توسط شرکت های بزرگ وضعیت آن ها را نفی نمی کند.
معنی کسب کردن یا اکتساب در فرهنگ های مختلف متفاوت است اما استارت آپی که توسط شرکت بزرگ تری کسب می شود یا به آن تعلق می گیرد بخشی از آن کسب وکار بزرگ خواهد بود و می تواند هویت متفاوتی هم داشته باشد.فردی که کت و شلوار می پوشد و از پروازهای گران قیمت استفاده می کند لزوما مدیر عامل یک استارت آپ نیست.
اگر درآمدتان زیر 20 میلیون دلار است، کمتر از 80 کارمند دارید و با قاطعیت شرکتی که راه اندازی کرده اید را کنترل می کنید به احتمال زیاد در حال اجرای یک استارت آپ هستید. به همین ترتیب اگر شرکت کوچکی را راه اندازی کرده اید و اهداف بزرگی برایش در سر دارید و می خواهید دنیا را عوض کنید به احتمال زیاد شما بنیانگذار یک استارت آپ هستید حتی اگر فعلا دفتر کاری نداشته باشید.
منبع: معنی startup
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.